7 بهمن 1390

جریانِ تاریخیِ "ثروت"؛"وقف اسلامی"یا "حبسِ سرمایه داری"؟!

در جمع مسئولان اوقاف سراسرکشور

بسم الله الرحمن الرحیم

نهاد حقوقی وقف که در سنت فقهی و اخلاقی اسلام و به خصوص با تأکید مکتب اهل بیت در این باب تقریباً در هیچ نظام اقتصادی و نهاد حقوقی دیگر به این شکل و در این سطح و گستره نظیر ندارد. نه این‌که در سایر مذاهب و ادیان و کشور‌ها مفهومی شبیه به وقت وجود نداشته باشد اما با این وسعت و با این خلوص نیت و با این گستردگی که در همه‌ی عرصه‌های حیات بشری دامنه داشته باشد نیست و حداقل بنده ندیده‌ام. حالا اگر دوستان در جایی دیده‌اند و سراغ دارند بفرمایند تا ما هم مطلع بشویم. من در هیچ ملت و فرهنگ دیگری به این شکل ندیده‌ام. باز به طور ویژه ایران کشور وقف‌خیز است و به طور اخص همین استان که حلقه‌ای در اطراف مرقد حضرت رضا(ع) است. بخش مهمی از خود این شهر وقف است. دوستان یک لیستی به من دادند. من شنیده بودم ولی نمی‌دانستم در این حد است که اصلاً زمین بعضی از شهرهای ما به طور کامل وقف است. یا نیمی از شهر وقف است. مثلاً در این لیستی که دوستان به من داده‌اند 65 درصد شهر «تکاب» در آذربایجان شرقی وقف است. 100 درصد «پاکدشت» تهران وقف است. 100 درصد «شهر قدس» تهران وقف است. بالای 50 درصد «کاشمر» وقف است. حالا مشهد را ننوشته ولی بخش مهمی از مشهد هم وقف است. 100 درصد شهر «قیدار نبی» در زنجان وقف است. بیشتر از نصف «رامشیر» خوزستان وقف است. در گیلان شهر «لشت‌نشا» بالای 60 درصد وقف است. 50 درصد شهرهای «کرمان»، «سیرجان»، «رفسنجان» وقف است. شهر «البرز» در قزوین 100 درصد وقف است. «کبودرآهنگ» همدان 100 درصد وقف است. بالای 60 درصد شهر «ملایر» وقف است. نمی‌دانم در کشور‌های دیگر هم این‌طور هست که یک شهر به طور کامل یا نیمی از زمین‌های یک شهر وقفی بوده باشد و وقف شده باشد و بالای 10 هزار امامزاده و مجموعاً 8 هزار بقعه‌های متبرکه، این همه سرمایه‌های عظیم که علاوه بر بعد سرمایه‌ی اقتصادی یک بعد بزرگ‌تری هم به نام سرمایه‌ی فرهنگی دارد. وقف گاهی این‌طور فهمیده شده که به مفهوم توقف مال و سرمایه است. یعنی یک نگرش غلطی در بعضی از ذهان و افکار عمومی هست که وقف ثروت یک نوع فریز کردن و منجمد کردن ثروتی است که کنار بگذاریم تا برای روز قیامت بماند. یعنی مثل این می‌ماند که در یخچال تاریخ گذاشته‌ایم تا ببینیم بعدها چه می‌شود. اگر نوع مدیریت وقف به گسترش این توهم کمک کند که وقف به معنای متوقف کردن ثروت عمومی و سرمایه است و خارج کردن بخشی از ثروت از جریان عمومی ثروت در جامعه است به فرهنگ وقف صدمه می‌زند. چون اصلاً فلسفه‌ی وقف ضد این است. وقف یعنی به جریان انداختن دائمی ثروت برای تعمیم خیر و برکت معنوی و فوائد اقتصادی و اجتماعی و تربیتی و خدماتی به جامعه حتی بعد از واقف. یعنی یک رودخانه‌ی دائمی ایجاد بشود و تداوم پیدا بکند. در واقع هم به لحاظ اخلاقی و هم به لحاظ اقتصادی بهترین روش برای نهادینه کردن جریان ثروت و سرمایه است. من فکر می‌کنم در سه، چهار جهت باید در حوزه‌ی فرهنگ وقف کار بشود و طبیعتاً در حوزه‌ی مدیریت وقف هم همین‌طور است. اگر بخواهیم فرهنگ وقف گسترش پیدا بکند باید نگاه مردم و اعتماد مردم به وقف به طور کامل بازسازی بشود و بنابراین همه چیز به مدیریت وقف و سازمان اوقات و نحوه‌ی تعامل آن با مردم و افکار عمومی بر می‌گردد. یکی بازنگری و بازسازی در حوزه‌ی مسئله‌ی وقف و امانت و امانتداری حکومت و نهاد اوقاف است. در زمان شاه در افکار عمومی این‌طور بود که اوقاف قابل اعتماد نیست. این تصور که اوقاف ثروت‌ها و سرمایه‌های وقفی مردم را می‌گیرد و معلوم نیست دست چه کسانی است و چه می‌شود و بخور بخور می‌شود باید به طور کامل از افکار عمومی پاک بشود و باید خیلی شفاف روشن بشود. بنابراین به نظر من اولین نکته شفافیت کامل اوقاف و اموال وقفی نه فقط پیش چشم واقفین و ورثه‌ی آن‌ها بلکه پیش چشم کل ملت است. باید خیلی شفاف ببینند که آن چیزی که وقف شده چه بوده و کجا بوده و با آن چه کار می‌شود. این اولین نکته برای اصلاح و ارتقای وقف در جامعه است. الان الحمدلله افراد و دوستان همه سالم هستند. قبلاً هم افراد سالم در دستگاه زیاد بودند و الان هم سالم‌تر و بیشتر هستند. ولی تا این قضایا برای افکار عمومی نهادینه بشود یک مقدار طول می‌کشد. یعنی باید این احساس اعتماد مطلق و امنیت کامل در باب سلامت اقتصادی در باب اموال وقفی به وجود بیاید و شفافیت اقتصادی در حوزه‌ی وقف و امانتداری، وقف و سلامت مدیریت اوقاف اتفاق بیفتد. نکته‌ی دوم وقف و عقلانیت در دو مقام است که یک بخشی از آن به مردم مربوط است که باید به آن‌ها توضیح داده بشود که حوزه‌های وقف حوزه‌های بسیار وسیعی است و شامل کل حوزه‌های زندگی می‌شود و فقط 4، 5 مسئله‌ی خاص نیست. مشکلات واقعی فرهنگی، اجتماع، اقتصادی و زندگی جامعه را در هر دوره نگاه کن و جایی که می‌بینی متولی دولتی ضعیف عمل می‌کند و متولی خصوصی هم ندارد و روی زمین مانده است. تمام امور حسبیه می‌تواند وقف باشد. می‌دانید که امور حسبی یعنی کل زندگی. تمام این ادارات دولتی مشمول عرصه‌ی‌ ولایت حسبه و امور حسبیه است. یک وقتی یکی از آقایان می‌گفت «ولایت فقیه در حکومت دینی در کجای روایات آمده است؟ ما در روایات خود فقط ولایت قضا و ولایت افتا و ولایت حسبه داریم و چیز دیگری نداریم.» گفتم «اگر تو در عرصه‌ی حکومت و جامعه‌داری یک چیزی پیدا کردی که خارج از این سه عرصه باشد برای تو باشد.» اصلاً حاکمیت یعنی همین سه عرصه و چیز دیگری نیست. تمام وزارت‌خانه‌ها و ادارات حکومتی عملاً متولی امور حسبیه هستند. در جایی که متولی خاص ندارد. «شارِع لا یرضی بِترکه» امور مهم اجتماعی هستند و باید اداره بشوند و متولی خصوصی هم ندارد. خب مسئولیت این با حکومت است. ولایت قضا هم همان دستگاه قضایی با همه‌ی‌ اختیارات آن است. دستگاه قضایی عملاً هسته‌ی هویتی یک نظام است. هیچ نظام سیاسی نیست که بگوید دستگاه قضایی برای شما و نظام سیاسی برای ما باشد. اصلاً این دو را نمی‌توان از هم جدا کرد. دستگاه قضایی کاملاً نماد حاکمیتی است. حالا ولایت افتا چه هست؟ فتوا است. در همه‌ی عرصه‌های فردی، اجتماعی، عبادات، معاملات، اقتصاد، سیاست، روابط خارجی هست. حوزه‌ی افتا یعنی قانون و قانون‌گذاری. ولایت افتا باشد، ولایت قضا هم که باشد و امور حسبی هم باشد. اصلاً امر حکومت خارج از این سه مورد چه هست؟ منتظر بودند ببینند در روایت پیدا می‌کنند که مثلاً از حق تشکل کابینه گفته باشد. مثلاً «هَل للفُقها تشکیل کابینه املاح» منتظر یک همچنین عبارتی بودند. یک مصداق بارز آن همین اموال عمومی است و یک مصداق بسیار مهم اموال عمومی وقف است. عقلانیت در وقف به دو معنا قابل بحث است. یکی عقلانیت عمومی است که به مردم گفته بشود و توصیه بشود که در باب ثروت خود که می‌خواهید عمل خیر انجام بدهید در چند کار محدود نیست که مثلاً برای روضه‌خوانی ابا عبدالله وقف کنید. در یک شرایطی که با روضه و روضه‌خوانی در زمان رضا خان مبارزه می‌شد اتفاقاً این بهترین وقف بود. حالا در یک شرایطی که در تمام کوچه‌ها و محلات بحمدلله روضه‌ی ابا عبدالله در جریان است و در رسانه‌های خصوصی و عمومی و همه جا هست یک مشکلات دیگری هست. بسا ممکن است الان شما باید وقف کنید که مثلاً من این اموال خود را وقف می‌کنم که این کتاب‌های خاص به زبان‌های زنده‌ی دنیا ترجمه بشود و در سطح دنیا منتشر بشود. ممکن است لازم باشد الان شما وقف کنید که یک فرستنده‌ی رادیویی در آفریقا و آمریکای لاتین ایجاد بشود که این فرهنگ منتشر بشود. دوستان دفترچه‌ی اوقاف را به من دادند و وقتی نگاه می‌کردم واقعاً جای تحسین است. به نظرم باید این را منتشر کرد. من می‌خواهم عمداً این را بخوانم چون ممکن است دوستان ریز مطالب را ندیده باشند و هم این‌که اگر این را در افکار عمومی منتشر کردند مردم بدانند که چه چیزهایی بوده و چقدر زنده بوده است. یعنی بسیاری از واقفین به این نکته که عرض می‌کنم توجه داشته‌اند. منتها الان عقلانیت این است که باید مصادیق جدید و ضروری امروز را به مردم معرفی کرد. مثلاً این‌که بعضی از ابزار و لوازم خاصی در بعضی از بیمارستان‌ها هست که کمیاب است و از خارج نمی‌آید و بعضی از مریض‌ها برای این‌ها می‌میرند و درد می‌کشند. این پول دارد و می‌خواهد وقف کند اما نمی‌داند چه چیزی را وقف کند و همان‌ چیزی که از دور و اطراف شنیده را وقف می‌کند. خب وقف را هم که نمی‌شود به آسانی عوض کرد. نمی‌شود تکان داد مگر که مورد خاصی باشد و با حکم ولایی باشد. و الا نمی‌توان آن را تغییر داد. یکی عقلانیت عمومی که البته در فرهنگ ما بوده است ولی باید بیشتر بشود. ابزار خاص و دستگاه‌های خاص در کشور. ممکن است یکی وقف کند که اگر جایی وابستگی اقتصادی و صنعتی و کشاورزی داریم من وقف می‌کنم که این پول من به لحاظ ابزار یا به لحاظ آموزش صرف جبران این نقطه ضعف کشور اسلامی در عرصه‌ی فلان صنعت یا فلان کشاورزی باشد. باید این را یاد داد. مثلاً آموزش فلان چیز باشد. باید مشکلات جامعه را نگاه کنیم. مثلاً می‌تواند برای طلاب دختر که به قم و مشهد می‌آیند و جایی ندارند خوابگاه وقف کند. فرض بفرمایید اجاره‌ی یک خانه‌ای را برای پژوهشگر مسلمان وقف کند که جایی ندارد تا بنشیند و کتاب بخواند و تحقیق کند و فیش‌برداری کند. یعنی مشکلات امروز را باید ببینند. حالا این‌ها مشکلات فرهنگی بود و برای همین آموزش بدهند. اصلاً به نظر من اگر سازمان اوقاف بتواند یک فهرستی از نیازها و اولویت‌های کشور که به کمک احتیاج دارد و در آن‌جا دولت ضعیف است و نمی‌تواند عمل بکند ولو مسئولیت دولت باشد یا اصلاً مسئولیت دولت نیست و روی زمین مانده و بخش خصوصی هم متولی آن نیست تهیه بکنند و بگویند مثلاً در عرصه‌ی علمی این‌ها است و در عرصه‌ی پزشکی این‌ها است و در عرصه‌ی خدمات اجتماعی این‌ها است و در عرصه‌ی یتیمخانه و فلان این‌ها است. این ظرفیت‌ها و جدول‌های خالی آماده باشد و به کسانی که مایل به وقف هستند این اطلاعات داده بشود که اگر می‌خواهی وقف کنی این‌ها هست. یک مدیریت عقلانی در متعلقات موضوع وقف و محل وقف باید باشد. وقف آموزش داده بشود که مثلاً پول بدهید تا کتاب‌های خوب و بحث‌های خوب به زبان‌های زنده ترجمه بشود. فرض بفرمایید طلاق‌هایی که منشأ مالی دارد. چون خیلی از طلاق‌ها منشأ مالی ندارد اما بخشی از آن دارد. وقف کنید طلاقی که با منشأ اقتصادی صورت می‌گیرد را حل کنید. یک مورد دیدم که در همین خراسان چیزی را وقف کرده بودند. یک زمانی که یخچال نبود. مثلاً مرد خانه گوشت به خانه می‌آورد و بعد گربه آن را می‌برد و دعوا می‌شد. مثلاً مرد می‌گفت «گوشت‌ها کجاست؟» و زن می‌گفت «گربه برده» و دعوا می‌شود. واقف وقف کرده که با این پول من هر جا بین زن و شوهری بر سر گوشت دعوا شد که او می‌گوید «گربه برده» و او می‌گوید «گربه غلط کرده برده با تو» این‌جا وقف کردم که با پول من گوشت بخرید و به این‌ها بدهید تا بین زن و شوهر آشتی ایجاد بشود. ببینید این وقف چقدر زیباست. یکی وقف کرده به ماهی‌های فلان رودخانه باید غذا بدهید. چون من هر بار از آن‌جا رد می‌شوم می‌بینم یک عده ماهی مرده‌اند و هیچ کس هم به این‌ها غذا می‌دهد. وقف باید زنده و عقلانی و بیدار باشد. وقفی که برای رفع نیازی مادی و معنوی جامعه باشد. کسی وقف بکند خانه‌های 40، 50 متری برای اول زندگی‌ها تهیه بشود. آن اول که زن و شوهر ازدواج می‌کنند تهیه‌ی خانه خیلی سخت است. مثلاً بگوید من این خانه را تا آخر وقف کرده‌ام که به زن و شوهرهای جوانی که متدین باشند یا زحمت می‌کشند یا طلبه هستند 3، 4 سال اول زندگی در اختیار آن‌ها باشد. برای اجاره وقف بکند. وقف درختکاری کند. وقف برای خرید کتاب‌های خوب و توزیع آن در سراسر کشور و کتابخانه‌ها باشد. برای یک انتشاراتی خوب وقف بکند. وقف بکند یک کرسی آزاداندیشی مربوط به بحث اوقاف راه بیفتد که مسائل اوقاف و مسائل علمی و اخلاقی و تعلیمی و تربیتی اوقاف را حل بکند. این از مسائل فرهنگی اقتصادی تا مسائل مختلف است. حالا این لیستی که در این‌جا هست را در آخر عرائض خود می‌خوانم که ببینید این توجه چقدر بوده است. یعنی فرهنگ وقف صحیح همه جا نبوده ولی اجمالاً بوده است. یادتان باشد آخرهای بحث این را برای شما بخوانم. مسئله‌ی بعدی عقلانیت در مدیریت وقف است. حالا من روایات این را خدمت شما می‌خوانم و حتماً شما هم می‌دانید که قضیه‌ی تضییع مال به خصوص در اموال عمومی یک حرام مسلم است. به حدی که از امام صادق(ع) تعبیر رسیده که فرمودند «از جهت من فرقی نیست بین خائن و دزد با کسی که اموال را ضایع می‌کند و درست مدیریت نمی‌کند.» می‌گوید از نظر من این‌ها مساوی هستند. «خائِناً کانَ اَو مُضَیِعا» این تعبیر امام صادق(ع) است. فرمودند در مدیریت مالی و اقتصادی ثمره یکی است. تو آدم متدین و خوب ولی بی‌عرضه هستی یا یک آدم خائن و فاسد هستی. در هر دو صورت تو اموال عمومی را نابود کردی. این وقف بود. این کارخانه، این زمین زراعی، این یتیمخانه، این کتابخانه را ضایع کردی و مدیریت سفیهانه کرده‌ای. قرآن می‌فرماید «لا تؤتؤ سفهاءَ اموالکُم» حرام است. حرمت این مدیریت سفیهانه‌ی اقتصادی از حرمت شرب خمر کم‌تر است؟ حتماً بیشتر است. برای این‌که صدمه‌ی یک مدیریت غلط اقتصادی قطعاً از صدمه‌ی شراب‌خواری بیشتر است. ما در مورد حرمت شراب‌خواری حساس هستیم. در مورد حرمت مدیریت احمقانه در اموال عمومی ممکن است حساس نباشیم و بگوییم بالاخره هست. خب شرابخواری هم بالاخره هست و زنا هم بالاخره هست. چطور آن‌جا رگ غیرت می‌جنبد ولی در حوزه‌ی مدیریتی عقلانی اقتصاد رگ غیرت نمی‌جنبد؟ ممکن است آدم‌های سالمی هستند و دزد و فاسد و خائن نیستند اما عقل اقتصادی ندارد و مدیر نیست. چه کسی گفته کسی مدیر نیست مسئولیت اموال عمومی اعم از وقف یا غیر وقف را به عهده بگیرد؟ این خیانت است. یعنی اگر یک کارخانه، زمین یا یک چیزی در یک جایی وقف شده و ما حکومت این را به دست یک آدم مؤمن و پاک و زاهد بدهیم که بی‌عرضه باشد که مدیر نیست، بلد نیست، عقل اقتصادی ندارد، حساب و کتاب ندارد، امام صادق(ع) می‌فرمایند «این فرقی ندارد با آن‌که به دست یک آدم فاسد و دزد بدهید.» «خائناً کانهُ مضَیِعا» این تعبیر امام صادق(ع) است. این عقلانیت در مدیریت اوقاف است. این‌ها نباید نابود بشود. از این‌ها آن دسته که قابل رشد است باید رشد کند. این ثروت باید تا آخر جریان داشته باشد. بنا و فرض کسی که این را وقف کرد بر این بود که من از این عالم می‌روم و این‌ها هست. چون شنیده بود پیامبر فرمودند «بعضی چیزها هست که وقتی از این عالم می‌روید به شما می‌رسد.» اگر فرزند صالحی تربیت کردی، کتاب خوبی نوشتید، فرهنگ درستی گذاشتید یا یک رودخانه و درخت و اموال جاریه و صدقه‌ی جاریه‌ای برای بعد از خود گذاشته‌اید. خب او به نهاد متولی وقف اعتماد کرده است. به حکومت اسلامی اعتماد می‌کند و وقف می‌کند. بعد می‌بینیم آن‌هایی که مسئولیت دارند همین‌طور به امان خدا گذاشته‌اند. حالا خراب شد، بشود. رسیدگی شد، بشود. مدیریت غیر عقلانی است. پس یکی عقلانیت در بین واقفین گسترش پیدا بکند که مشکلات جامعه این‌هاست. مثلاً طرف وقف کرده برای مجلس عزای ابا عبدالله شمع بگیرید. این در جایی که برقی نبود و روضه‌ی ابا عبدالله هم تحریم شده بود و جرم بود قطعاً لازم است. دیگر از این بالاتر جهادی نیست و باید دست او را بوسید که در دوره‌ای که روضه را در زیرزمین‌ها و در خانه‌های تیمی می‌خواندند تو به فکر شمع مجلس روضه‌خوانی هم بوده‌ای. اما حالا هم کسی بخواهد چنین کاری بکند نه. این‌ها باید یک مقدار توضیح داده بشود. البته نمی‌گویم که وقف را تغییر بدهند. تغییر وقف حساب و کتاب دیگری دارد. من می‌گویم وقف‌های جدید بشود. در آن موارد خاص هم فتوای حکومت و مصلحت نظام و حکم ولایی می‌تواند مواردی که نابود می‌شود و یا الان مصرف ندارد را به عنوان مصلحت نظام اصلاحاتی بکند منتها مسئولیت این‌ها با حکومت است و هر کسی نمی‌تواند این کارها را به هر بهانه‌ای بکند و متأسفانه یکی از مشکلاتی که بعضی از دوستان نوشته‌اند همین است که الان بعضی‌ها به شکل‌های مختلف همین کار را می‌کنند. یعنی به اسم‌های مختلف دولتی و خصوصی تغییر می‌دهند و می‌گویند «بالاخره فرقی نمی‌کند و خیر آن به مردم می‌رسد.» درست است که خیر آن به مردم می‌رسد ولی باید به نیت واقف توجه داشت. وقف یک نهاد حقوقی منحصر به فردی است. هم احترام به حق مالکیت خصوصی آن فرد و حقوق شخصی است و هم احترام به اخلاق عمومی است. اگر یک وقت واقفانی احساس بکنند که ممکن است به وقف آن‌ها عمل نشود فرهنگ وقف تضعیف می‌شود و بمباران می‌شود. واقف کم می‌شود، وقف کم می‌شود و مسئول ضربه خوردن به وقف ما هستیم. یعنی اگر حکومت غلط اوقاف یا عدم وفاداری به نیت اوقاف در حد امکان که مصالح امت اسلام باشد رعایت نشود تضعیف وقف است و نابود کردن فرهنگ وقف است. فرهنگ وقف بالاترین فرهنگ اخلاقی جامعه است. جامعه‌ی به علاوه‌ی وقف جامعه‌ی اخلاقی است. جامعه‌ی منهای وقف جامعه‌ی غیر اخلاقی است. به این معنا که طرف نه فقط در زمان خودش اهل انفاق و خدمت به وقف است برای بعد از خودش هم به فکر فقرای بعد از خود هست. این چقدر ارزش بالایی است. همه‌ی دنیا هم این‌طور چیزها را بشوند به احترام آن از جا بلند می‌شوند. نهاد حقوقی و نهاد اخلاقی وقف جزو مترقی‌ترین مفاهیم و ارزش‌های حقوقی و اخلاقی در دنیا است. یکی هم عقلانیت در حکومت وقف است که خیلی مهم است. حالا روایات زیاد است و من فقط یکی، دو نمونه‌ی آن را عرض می‌کنم. می‌فرماید «حُرمتُ مالِ المؤمِن کِحُرمةُ دِمِه» حرمت مال افراد مثل حرمت جان و خون آن‌هاست. واقف این کار را می‌کند. واقف اموال خود را پیش ما به امانت می‌گذارد که من رفتم و دیگر دست من از این عالم کوتاه است و می‌خواهم در راه خیر مصرف بشود. حرمت مال او مثل حرمت جان او است. نابود کردن مال وقفی یا اموال یک شخص بعد از مرگ او مثل کشتن دوباره‌ی اوست. مثل قتل نفس است. یا این تعبیر که رسول خدا به ابن مسعود در مورد حکومت اموال عمومی و حالا در این مورد خاص حکومت درست عقلانی سودآور اوقاف فرمودند «اذا عمِلتَ عملاً فَعْمَل بِعِلمٍ و عقل» خیلی مهم است. فرمودند «ابن مسعود هر کاری که می‌کنی و هر مسئولیتی که هر کس قبول می‌کند باید علم و عقلانیت در آن باشد.» هر کاری منهای علم و عقلانیت و تخصص انجام می‌دهی نباید انجام بدهی. «لا تَکونوا کَالَتی نَقَضَتْ غَزْلَها مِن بعدِ قُوَةٍ أَنکاثا» به آیه‌ی کریمه‌ی قرآن اشاره می‌کند. مثل آن زنی نباشید که ظاهراً نخ را درست ریسید ولی بعد همه را بر باد داد. مدیریت غلط اموال عمومی، مدیریت غلط و سفیهانه‌ی اقتصادی، مدیریت غیر عقلانی و نادرست و حساب‌نشده‌ی اوقاف حالا چه زمین باشد چه مال و کتابخانه و خانه باشد به معنای مصداق همین آیه‌ی قرآن می‌شود که فرمودند. پیامبر فرمودند «هر مسئولیتی به عهده می‌گیرید باید با عقلانیت و علم باشد و بدون آن نامشروع است.» امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند «مَن طَلَبَ الخَراج بِغِیرِ عِمارَة اَخربَ البِلاد و اَهلکَ العِباد» اگر کسانی فکر کنند دست بگیر داریم ولی به او نمی‌رسیم. یعنی مالیات می‌گیری و آباد نمی‌کنی. وقف را تحویل بگیری ولی آن را رها کنی و آباد نکنی. «اخرب البلاد و اهلک العباد» هم به لحاظ اقتصادی جامعه را از بین می‌بری و اموال وقفی نابود می‌شوند و جامعه به لحاظ اقتصادی عقب‌گرد می‌کند و هم «اهلک العباد» مردم را از بین می‌بری. هم دین و ایمان آن‌ها و هم زندگی‌ آن‌ها را از بین می‌بری. یا این تعبیر که فرمودند «حُسنُ التَدبیر یُنمی قلیلَ المال» مدیریت درست مال کم را زیاد می‌کند و تولید ثروت می‌کند. حتی می‌شود مال وقفی را که امکان گسترش و توسعه دارد با مدیریت درست توسعه داد و با همان وقف می‌توانی در موضوع همان وقف و به نفع جامعه و امت اسلامی تولید ثروت کنی. بنابراین می‌خواهم عرض کنم وقف به معنی فریز کردن و منجمد کردن نیست. وقف به معنی توقیف ثروت و مال نیست که از جریان خارج بشود. وقف به این معناست که من این را بر این مصرف خاص و خدمت به خلق بعد از خودم متوقف کردم. یعنی با این کار دیگری نکنید. به این معناست. این توقف در مال نیست. عین جریان بخشیدن به مال بعد از مرگ صاحب مال است. یعنی مال بعد از موت صاحب خود حیات دارد و همین‌طور این تعبیر حضرت علی(ع) که می‌فرماید «نسبت به اموال عمومی و از جمله اموال وقفی اعتماد نکنید الا به کسانی که حقیقتاً دین دارند و ادای دینی در نمی‌آورند.» در مورد حلال و حرام حساس هستند و بعد فرمودند «وَ لا تُوَکِل بها الا ناصِحاً شفیقاً» کسی که مدیریت اموال عمومی از جمله وقف را به عهده می‌گیرد باید شفیق و ناصح و دلسوز آن اموال باشد. باید در مورد آن اموال از مال شخصی خودش نگران‌تر باشد. «وَ امیناً حفیظا» امین باشد و «حفیظ» هم به این معنی است که اجازه ندهی از بین برود. الان بنده مسئولیت یک بخشی از اموال عمومی یا وقف را به عهده بگیرم و بعد هم بگویم مواظب هستم کسی به آن دست نزند ولی اگر خودش از بین برود، رفته است. این یعنی حفیظ نیستم. حفیظ یعنی نباید از بین برود. حضرت امیر فرمودند هر کس هر جا مسئولیت اموال عمومی از جمله وقف را به عهده می‌گیرد باید یک، مدیریت اقتصادی داشته باشد و دو، حقیقتاً دین داشته باشد و اهل بخور بخور نباشد و ثالثاً، شفیق و ناصح و دلسوز باشد و این اموال برای او از اموال شخصی خودش مهم‌تر باشد. مثل این می‌ماند که ما وقتی سوار ماشین خودمان می‌شویم درب ماشین را آهسته می‌بندیم و درست پارک می‌کنیم ولی وقتی سوار ماشین دولتی یا کس دیگری بشویم بگازیم و برویم. حضرت امیر می‌فرمایند باید بر عکس این باشد. یعنی حساسیت به اموال عمومی باید بیشتر از اموال شخصی باشد و این‌که حفیظ باشد. چیزی که به تو سپردند باید بیشتر کنی و پس بدهی. نباید کم بشود و از بین برود. تعبیر دیگر امروز و فردا نکردن در کار است. پیامبر فرمودند «وَیْلٌ لِصُناع امتی مِنَ الیَومِ و غدا» وای بر صنعتگران و کارگزاران امت من از امروز و فردا کردن. یک کاری که باید همین امروز در اموال عمومی انجام بشود اگر به فردا افتاد ضایع می‌شود. این هم تعبیر دیگری از رسول خدا بود. «سَبب التدبیر» و «سوء التدبیر». مدیریت غلط مدیریت یک جامعه را نابود می‌کند. «سوءُ التدبیر مفتاحُ الفَقر» مدیریت غلط کلید فقر است و جامعه را دچار فقر و گرفتاری می‌کند. «لا تُفسدُ الاَرضَ بعدِ اصلاحِها» که در قرآن شریف آمده و در روایت توضیح می‌دهد و از جمله مصادیق آن مدیریت غلط اقتصاد است و از این قبیل زیاد است که نمی‌خواهیم همه‌ی آن را بخوانیم. نکته‌ی دیگر در مورد وقف این است که مال جریان پیدا می‌کند. آماس نمی‌کند. در یک جا متورم نمی‌شود و در یک جای دیگر از کم‌خونی نابود بشود. در آخر آیه‌ی 7 سوره‌ی مبارکه‌ی «حشر» می‌فرماید «کَی لا یَکونَ دولَةً بَینَ الاَغنیاءِ مِنکُم...» یعنی منطق اقتصادی قرآن این است که ثروت و سرمایه نباید در دست ثروتمندان پاسکاری بشود. «دولَةً بین الاَغنیاء» یعنی همین. یعنی سرمایه‌دارها به هم پاسکاری می‌کنند. گردن‌کلفت‌های این صنف با آن صنف اموال را پاسکاری می‌کنند تا به دست متوسط و پایین نرسد. وقف یکی از چیزهایی است که این حلقه‌ی بسته‌ی سرمایه بین سرمایه‌داران را می‌شکند. ثروت را از قله‌ها پایین می‌ریزد و در کف جامعه به جریان می‌اندازد. پس یکی مسئله‌ی عقلانیت است. باز نکته‌ی دیگری که به ذهنم می‌آید و اگر با مردم در میان گذاشته بشود برای فلسفه‌ی وقف خیلی مؤثر است این است که این نهاد وقف که یک انفاق و ایثار دائمی است، شبیه این را نه در اقتصاد سرمایه‌داری داریم و نه حتی در اقتصاد سوسیالیستی داریم. چون سوسیالیزم گرچه تأکید بر اشتراکیت و توزیع ثروت در جامعه دارد و با سرمایه‌داری متمرکز مبارزه می‌کند اما مفهومی مثل مفهوم وقف و انفاق در سوسیالیزم مارکسیستی و مادی به این شکل مطرح نیست. چون اساساً مفاهیم معنوی و ماوراء الطبیعی و نیت و اخلاص و لله بودن و این‌که بعد از مرگ من هستم و پاداش به من می‌رسد در تفکر سوسیالیزم مادی معنی ندارد. بنابراین نهاد وقف که به معنی توزیع و جریان دائمی ثروت برای خدمت گی و مادی و اقتصادی به فقرا و محرومین جامعه است تقریباً در هیچ نظام اقتصادی در غرب و شرق عالم نظیر ندارد. چون این‌ها همه نظام‌های اقتصادی سکولار و غیر دینی هستند. وقف یک مفهومی است که فقط در اقتصاد دینی معنا پیدا می‌کند چون حتماً به نیت و انگیزه مربوط می‌شود. برای این‌که این نیت و انگیزه‌ی وقف در جامعه و به خصوص بین ثروتمندان گسترش پیدا بکند باید این نکته برای آن‌ها روشن بشود که به تعبیر امام رضا(ع) «فقط ثروتمندان جامعه نیستند که می‌توانند وقف کنند  و طبقات متوسط هم می‌توانند شریکی وقف کنند.»‌ یک صنف یا گروه یک وقف گروهی، وقف مشارکتی، وقف خانوادگی، وقف فامیلی، وقف یک جمعی از رفقا باشد. لازم نیست آدم خیلی سرمایه‌دار باشد تا وقف کند. این یک نکته که پیشنهاد خوبی است. نکته‌ی دوم وضعیت موقوفات است که در خیلی از شهرها مثل همین مشهد هم همین‌طور است که زمین‌های کشاورزی و زمین‌هایی که به خصوص منزل و پاساژ و اداره ساخته شده و دوستان فرمودند که این‌ها را تحت عنوان سرقفلی داده‌اند و اجاره‌هایی که می‌دهند هیچ تناسبی با ارزش این‌ها ندارد. فقط بازی است. ما یک چیزی به نام اصلاحات اساسی در قوانین وقف احتیاج داریم. این قوانین باید بازنگری بشود. به نظر من کار کارشناسی و اصلی آن هم با سازمان اوقاف است. دوستان در سازمان اوقاف کار دقیق کارشناسی بکنند و قوانین وقف را آسیب‌شناسی بکنند و ببینند با این مشکلات چه کاری می‌توان کرد. بالاخره در بعضی از این زمین‌های وقفی مردم خانه ساختند، مغازه ساختند و نسل به نسل منتقل می‌شود و نمی‌توان به آن‌ها گفت بلند شو و بیرون برو یا این‌‌که قیمت واقعی آن را باید بدهی. واقعاً نمی‌شود و یک مشکلاتی وجود دارد. یک بخشی مصالح نظام و ولایی باید مسئله را حل کند و یک بخشی هم با اصلاح قوانین یا به طور تدریجی باید گفت که این‌ها قیمت عادله پرداخت نمی‌کنند و باید در این قضیه یک اصلاحاتی انجام بشود. دوم این‌که گفتند بعضی از شهرداری‌ها و مدیریت‌های دولتی مثلاً می‌خواهند پارک بسازند یا ساختمان‌های اداری بسازند حدود اوقاف و موقوفات را گاهی اصلاً رعایت نمی‌کنند و می‌گویند «ما می‌خواهیم این کار را برای مردم بکنیم و این‌ها هم که برای مردم است.» این‌طور نیست. و همین‌طور فرمودند بعضی از ادارت و شهرداری‌ها و نهادها هستند که خودشان در اماکن وقفی هستند و حتی نهادهای دولتی هم درست اجاره‌ بها را نمی‌دهند. خب مشکل این‌ها هم این است که مسئله‌ی وقف را دست کم می‌گیرند و این اهمیت ندادن به حقوق آن‌هاست. بخشی از این‌ها به نظر من اصلاحات فرهنگی می‌خواهد و بخشی هم اصلاحات حقوقی و قانونی می‌خواهد و بخشی هم مدیریت پیگیر می‌خواهد. یک نکته‌ی دیگر هم دوستان گفتند و این است که بعضی چیزها وقف شده که اگر بخواهند عیناً به موارد وقف وفا بکنند نمی‌توان امروز آن را مدیریت عقلانی کرد و امروز به آن شکل مصرف درستی ندارد. مثلاً در یک جای خاصی یک یتیمخانه وقف کرده که آن روستا الان خالی شده و کسی در آن‌جا نیست. حالا شما بخواهی از شهر بچه‌ی یتیم را برداری و به آن‌جا ببری و از این قبیل است. این موارد قاعدتاً راه حل فقهی دارد. قبلاً آب‌انبارسازی و درختکاری و یتیمخانه و گرم‌خانه برای فقرا و رسیدگی به ابنا السبیل و در راه مانده‌ها و زائران بوده است. مثلاً طرف پوستین وقف کرده است که وقتی زوار امام رضا در زمستان به این‌جا می‌آیند و سرما می‌خورند به آن‌ها پوستین بدهید. حالا این‌که حتماً باید پوستین باشد یا به روش دیگری این مشکل گرما و سرما حل می‌شود؟ طرف کفش نداشته و نذر کرده که به آن‌ها پاپوش و کفش بدهند. چرم به آن‌ها بدهند. یک مشکل دیگر در حوزه‌ی مباحث قانون و وقف این است که بعضی از اهل فن گفته‌اند سهم وقف‌بان، یعنی کسانی که مستقیم روی کار هستند و تشکیلات به دست آن‌هاست از موقوف علیهم بیشتر شده است. یعنی آن چیزی که قرار است به موقوف علیهم برسد بیشتر به آن کسی رسیده است که بالای سر کار است. این هم باید یک مقدار لایروبی مدیریتی و قانونی بشود. این‌هایی که می‌گویم کارشناسی بعضی از دوستان است که به من فرمودند این‌ها را بگویم که اگر قرار است این‌ها منتشر بشود لازم است گفته بشود. سرقفلی‌هایی که تحت عنوان اجاره می‌گیرند و الان قیمت‌های کلان و خیلی عجیب و غریبی شده که خود آن‌ها کل زندگی خود را از طریق این می‌گذرانند در حالی که باز به موقوف علیهم چیزی نمی‌رسد. تأکید بر این‌که اگر الان چیزهایی وقف می‌کنند، مشکلاتی که الان در وقف‌ها هست باید کاری کنیم که وقف‌های جدید دچار آن مشکلات نشوند. یعنی فرض کنید به جای این‌که یک کسی بیاید و بگوید فلان چیز را می‌دهم تا کسان دیگری این کارها را انجام بدهند بتوانی همان را مستقیم در اختیار مصرف کننده‌ی اصلی قرار بدهد. نوشته‌اند موقوفات به معنی واقعی اجاره داده بشود و به نحوی که دیگر مالک نباشند و همان‌طور که خواسته‌اند خرج بشوند. از باب احترام به واقفین و اطلاع همه از جهت شعور وقف و آگاهی به این‌که باید چه مشکلاتی را حل کند در همین وقف‌نامه‌های چند قرن پیش ما هم هست. یک جدولی را دوستان تهیه کرده‌اند و داده‌اند و من بخش‌هایی از وقف‌هایی که شده را می‌خوانم که همین حالا هم این‌ها مفید و لازم است و وقف‌ها باید با یک تحولاتی از این سنخ پیش بیاید. سال وقف را ننوشتند و من فقط عناوین آن را عرض می‌کنم. برای این موارد وقف شده است که می‌خوانم: تربیت مفسر قرآن، تعلیم و تعلم اطفال، یعنی کودکستان و مدرسه‌ی ویژه برای کودکان برای آشنا شدن با قرآن، تلاوت قرآن توسط افراد صحیح‌القرائه، یعنی درست خواندن قرآن که در آن یک نوع آموزش هست. ترویج فرهنگ قرآن و عترت، دیگر نگفته چطور باشد و به حسب زمان گذاشته است. در هر زمانی به هر نحوی که عرف می‌گوید من این پول را گذاشتم که فرهنگ قرآن و عترت نشر بشود. دیگر نمی‌گویم حتماً باید این کار بشود که 5 سال دیگر یا 10 سال دیگر بگویند حالا چه کار کنیم. خریدن و نوشتن و استنساخ کتب فقهی، خرید کتب علمیه جهت استفاده‌ی طلاب فقیر، که ما داشته‌ایم و داریم طلبه‌های فاضل با استعدادی را که پول نداشته کتاب بخرد. باید کتابخانه‌های خوب در اختیار آن‌ها بگذاری. چاپ و نشر کتب مذهبی، استنساخ و مرمت کتب دینی، حمایت از پژوهشگران، مؤلفان و محققانی که به نفع مکتب اسنی‌عشری مطلب و مقاله‌ی علمی بنویسند، تعزیه‌داری حضرات معصومین، خرید مس جهت مطبخ تعزیه‌خانه، چای و قهوه و قلیان برای عزاداری، تعزیه‌ی حضرت رسول، ادای نماز جمعه، برای نماز جمعه وقف کرده است. ترویج مذهب اسلام، پرداخت هزینه‌ی اعیاد، جهت تلاوت دعای کمیل، تعظیم شعائر، ترویج مناسک دینی زرتشتی، این‌ها واقفین زرتشتی هستند. ترویج مناسک دینی مسیحی، ارمنی، عاشوری، یهودی. باب رد مظالم جهت فقرا. یک پولی را وقف کرده که فقرا بیایند و از آن پول رد مظالم بدهند. خودشان که ندارند بدهند. ذکات به مستحقین، صدقات جاریه، اطعام فقیر، اطعام مسافر، اطعام یتیم، اطعام بیوه‌زن‌ها، اطعام همسایه، اطعام شیرینی و خرما جهت افطار بین فقرا، اطعام آبگوشت به نحو احسن، اطعام آب و یخ در تابستان بر سر خیابان، اطعام اطفال معلول ذهنی که یتیم هستند. دقت بکنید که با چه ظرافتی می‌گوید معلول ذهنی یتیم باشد. افطار به زنان فقیر، اطعام عزادار، اطعام فقرا در مدارس، سحری به فقرای سادات، طبخ آش و پلو برای طلاب، اطعام به رهگذران، اطعام به معلمان، اطعام به متدینین از فقرا، اطعام زتشتیان، اطعام مسیحیان، نایب‌الزیاره‌ی عتبات، جهت مسئله‌گویی که درست مسئله بگوید. جهت مؤذن، جهت نماز وحشت، فراگیری مسائل دینی، جهت گفتن حدیث صحیح‌السند، تعقیب نمازهای پنج‌گانه، ابن سبیل و در راه مانده، کمک‌هزینه‌ی خرید کتاب، تأسیس کتابخانه، کمک به زندانیان و خانواده‌ی آن‌ها، ببینید این‌ها چه وقف‌های خوبی است. کفن و دفن غریب بی‌چیز، جهت خرید کاغذ، هزینه‌ی کتابخانه، سوخت زمستانی برای مستمندان، کمک به افراد بی‌خانه و بی‌بضاعتی که همسر و فرزند و پدر و مادر از کار افتاده دارند، سیل‌زده و زلزله‌زده، فقرای محل، کاسب بی‌بضاعت ورشکسته، اسکان موقت تازه‌عروس و داماد بی‌بضاعت، خرید نان برای مستمندان، مساعدت به کشاورزی که سیل باغ او را از بین برده است، جهت قرض‌الحسنه برای نیازمند و یتیم، سپردن در صندوق ذخیره، تعمیر مسکن فقرا، تأمین آب شرب، کمک به بیوه‌زن، جهت کفن و دفن اموات فقیر، زغال فقرا، گرمایش، لباس گرم برای مستحق، اسکان موقت بی‌بضاعت‌ها، در غدیریه 20 تومان به طلاب داده شود، خاک زغال برای مساکین، کمک به حیوانات، خواهش می‌کنم گوش کنید. جهت کمک به حیوانات وقف کرده است. وقف کرده جهت کمک به سگ و گربه‌ای که در زمستان زیر برف و باران گیر می‌کنند. وقف جهت محتاجین به آب، فقرای اهل تشیع، هزینه‌ی آب و برق، وقف جهت خرید نوره، وقف جهت تعمیر چادر، این‌ها خیلی جالب است. یعنی واقف همه‌ی ابعاد زندگی را می‌بیند. این را عنایت بفرمایید که چقدر جالب است. فرمودند در شهرستان «خور و بیابانک» در استان اصفهان واقف نیت کرده کسانی که آب دهان و خلت سینه در معابر عمومی انداختند اشخاصی آن‌ها را بر دارند و روی آن خاک بریزند. این خیلی جالب است. یعنی برای بهداشت عمومی وقف کرده است. یعنی وقف یک فرهنگ است. کمک به اخلاق، معنویت، اقتصاد، زندگی است. حالا این‌ها را سریع بخوانم. وقف جهت گل‌کاری، وقف جهت تعمیر سفره و چادر، جهت معالجه‌ی مجتهدین صاحب فتوا، جهت چراغ دستشویی، جهت خرید لباس اعیاد متبرکه‌ی اسلامی، جهت مخارج باغات، جهت دلو و طناب، که برای مسافر آب بیرون بکشند، جهت خرید موم، روغن چراغ، یکی هم نوشته جهت برندگان جایزه‌ی نوبل، تعمیر حوض. بعضی‌ها برای ترویچ فرهنگ وقف، وقف کرده‌اند. وقف کرده که فرهنگ وقف ترویج بشود. جهت تقویت دین اسلام، جهت هزینه‌ی جاری کودکان معلول، جهت چراگاه احشام بیماران جزامی، تا کجا فکر کرده است. می‌گوید یک بیمار جزامی که نمی‌تواند به گوسفندان خود برسد. وقف کرده برای علوفه‌ی گوسفندان کسی که جزام گرفته است. خیلی عالی است. خیلی زیباست. جهت پرداخت وام ضروری به متقاضیان، جهت حصیر سر حمام، جهت غذای هر حیوان گرسنه، جهت ثروتمندان آبرومندی که ورشکست شده‌اند، جهت ترویج فرهنگ مهدویت و ولایت فقیه، جهت استحمام فقرا، جهت لباس کردی جهت شیعیان اسنی‌عشری، که من نفهمیدم حکمت این چه هست. کمک به شیوخ و پیران از کار افتاده، تراشیدن سر فقرا یعنی سلمانی، تعمیر دیگ آش، جهت شستن لباس، آبیاری نخیلات و درختان، جهت احداث خانه‌ی عالمی که حاضر بشود به روستای ما بیاید، جهت ختنه‌ی مسلمانان، جهت خشت لهد گورستان. ببینید که از ختنه و تا خشت لهد و تا نوره وقف کرده‌اند. جهت انفاق به فقرا، محلی را برای صله‌ی رحم انفاق کرده است. یعنی من این‌جا را وقف می‌کنم که فامیل بیایند و در این‌جا هم را ببینند. خرید چادر جهت دخترانی که به سن تکلیف می‌رسند و فقیر هستند. جهت کمک به زوار امام رضا(ع)، پرداخت سفر مشهد به فقرا، دانش‌آموزان استثنایی، هزینه‌ی اطفال بی‌بضاعت، لباس شب عید محصل فقیر، لباس و کفش برای بچه‌های یتیم و فقیر، سکونت دانشجویان بی‌بضاعت، معلم اطفال، کمک به دو نفر معلم در سال، تشویق دانش‌آموزان المپیادهای علمی، پرورشگاه یتیمان، پرستاری ایتام، وقف برای ایتام سادات، برای دارالایتام در اراضی وقف، مصالح عامه‌ی یتیم، خانواده‌ی بی‌سرپرست، رختخواب برای سادات فقیر، کمک به ایتام یهودی، مسیحی و زرتشتی، زنان سرپرست یتیم، مؤسسه‌ی فرهنگی قرآن، خیریه‌ی درمانی، مؤسسات ترویج فرهنگ اسلامی، وقف برای تعاونات تولید و توزیع و مصرف، تأسیس مؤسسه‌ی خیریه، جهت مؤسسه‌ی پاستور. فرمودند پارسال در گرگان هم یک هکتار زمین برای انرژی هسته‌ای وقف شده است. جهیزیه برای عروس بی‌بضاعت، فقرای رجال از سادات عضاب، ترویج عضاب سادات علما، معالجه‌ی بیماران، کمک برای هزینه‌ی داروی فقیران، خرید داروی بی‌بضاعت. می‌گوید به پزشک پول بدهید که هر مریض فقیری آمد پزشک از وقف من پول داروی او را بدهد. درمان افراد بی‌بضاعت مبتلا به آسم و بیماری‌های لاعلاج، پیرزنان بی‌بضاعت، کمک به درمان در بیمارستان‌ها، بیماران کلیوی و سرطانی، کمک به پرستارانی که به مریض درست برسند، خرید دارو برای بیمارستان، شیر خشک، لوازم طبی و جراحی، خرج بیمارستان. حالا از این سنخ زیاد است و من از آن رد می‌شوم. چیزهای متنوع هم در آن هست. اردوهای علمی، تربیت مجتهد، آموزش به طلبه‌ها که بتوانند در سراسر دنیا از مکتب در تخصص‌های مختلف دفاع بکنند، سالن نخبگان، احداث کتابخانه، محلی برای بحث و گفتگو و مباحثه‌ی طلبگی، خوابگاه، سرویس بهداشت عمومی، ایجاد قبرستان، آب‌انبار، حمام، سقاخانه، کمک به جنگ‌زده‌ها، کمک به زلزله‌زده و سیل‌زده، غسال‌خانه، تعمیر راه خراب، تعمیر پل، ساختن یخچال، این از همان یخچال‌های قدیمی است که در بیابان‌ها می‌ساختند. کاروانسرا، احداث نانوایی برای بقعه‌ی مبارکه، اصلاح خیابان‌ها و مسیر، برای وضو گرفتن و غسل کردن وقف کرده است. خرید زمین برای دفن اموات، زمین ورزشی، صندوق قرض‌الحسنه، میهمان‌خانه، هیئت جانبازان، کمک به نیروی نظامی و انتظامی برای امنیت شهر، بازار، احداث پایگاه بسیج، احداث خانقاه، تالار وضع و خطابه، سالن تفسیر قرآن، هیزم برای حسینیه، آسایشگاه، بیمارستان سوانح و سوختگی، بیمارستان با نمازخانه،‌ وقف برای ترویج و اصلاح کشاورزی و دامپروری در کشور و برای رشد اقتصادی کشور، امور صنعتی و از این قبیل. خیلی ممنون و متشکر هستم. امیدوار هستم انشالله هم در گسترش فرهنگ وقف و هم در جلب اعتماد مردم به مدیریت درست و هم سالم و هم عقلانی وقف موفق باشید. والسلام علیکم.



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha